شطرنج

این پیاده می شود، آن وزیر می شود

صفحه چیده می شود، داروگیر می شود

این یکی فدای شاه، آن یکی فدای رخ

درپیادگان چه زود مرگ ومیر می شود

فیل کج روی کند، این سرشت فیل هاست

کج روی در این مقام  دلپذیر می شود

اسب خیز می زند، جست وخیز کار اوست

جست وخیز اگر نکرد، دستگیر می شود

آن پیاده ضعیف راست راست می رود

کج اگر که می خورد، ناگزیر می شود

هر که ناگزیر شد، نان کج بر او حلال

این پیاده قانع است، زود سیر می شود

آن وزیر می کشد، آن وزیر می خورد

خورد و برد او چه زود چشمگیر می شود

ناگهان کنار شاه خانه بند می شود

زیر پای فیل، پهن، چون خمیر می شود

آن پیاده ضعیف عاقبت رسیده است

هر چه خواست می شود، گر چه دیر می شود

این پیاده، آن وزیر... انتهای بازی است

این وزیر می شود، آن به زیر می شود 

                                                     محمد کاظم کاظمی

لحظه های گمشدنت

کم کم نبود توست که دلگیر می شود 

این عاقل زمانه به زنجیر می شود 

باری ببین که این دل غمگین من چرا 

در لحظه های گمشدنت پیر می شود 

باید که رفت بهر تماشای دیگری  

تا لحظه ای که ناز تو چون بیر می شود 

هر تیک و تاک ساعت کنج اتاق من 

در یادم آورد که زمان تیر می شود 

آری عزیز دلم نازنین من 

این بیت ها برای تو تقریر می شود 

محمدی